در میزگرد ارزشآفرینی دیجیتال پیرامون توسعه ارزشآفرینی دیجیتال و زنجیره ارزش در یک اکوسیستم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
ماهنامه بانکداری آینده در تازهترین شماره خود یعنی اسفند ۱۴۰۱، متن میزگردی با حضور سعید احمدی پویا مدیرعامل شرکت ققنوس و دو تن از پیشکسوتهای صنعت بانکداری را منتشر کرده که به موضوع ارزشآفرینی دیجیتال اختصاص دارد . این میزگرد که عنوان آن «حلقههای نارس» است، اشاره به حلقههای نارس زنجیره ارزش دارد که باعث سستی و قطعی این زنجیره می شوند.
آنچه در ادامه می خوانید بازنشر گزارش این میزگرد است که در شماره ۶۰ این ماهنامه منتشر شده است.
توسعه ارزشآفرینی دیجیتال و زنجیره ارزش در یک اکوسیستم قبل از هر چیز نیازمند داشتن یک مدل مفهومی کلی متناسب با مختصات و نیازهای آن اکوسیستم است؛ به گونهای که ذینفعان و بازیگران بتوانند در گام اول به یک فهم مشترک در اینباره برسند. همچنین در اکوسیستم بانکداری و پرداخت نیز برای رسیدن به مفهوم ارزشآفرینی دیجیتال با پیدایش کامپیوترهای اولیه و مدل مفهومی توسعه ارزشآفرینی دیجیتال یا نظام ارزشآفرین دیجیتال، به حلقههای زنجیره ارزش بههمپیوسته نیاز است. از سوی دیگر داشتن یک مدل اجرایی نیز اهمیت دارد. در این راستا باید به نقش عوامل مؤثر توجه کنیم و کلید واژههای مهم را دریابیم. در میزگرد پیشرو که با حضور عبدالحمید منصوری و مرتضی مقدسیان دو پیشکسوت صنعت بانکداری و سعید احمدی پویا از جوانهای خوشفکر این صنعت برگزار شد، علاوه بر پرداختن به موضوع مدل مفهومی و اجرایی، به آینده بانکداری و تحول دیجیتال در اکوسیستم بانکداری نیز پرداخته شده است. این میزگرد را با هم میخوانیم.
جناب منصوری به نظر شما از نظر مفهوم، ارزشآفرینی دیجیتال یعنی چه و چگونه میتوانیم در میان جامعه ذینفعان اکوسیستم بانکداری به یک مدل مفهومی دست پیدا کنیم؟
منصوری: مفهوم ارزشآفرینی دیجیتال با پیدایش کامپیوترهای اولیه و استفاده از این فناوری شکل گرفته و در دورهها و مقاطع مختلف مفاهیم و واژگان خاص خودش را پیدا کرده است. اصولاً دو دستاوردی که فناوری اطلاعات برای ما آورده، سرعت و شفافیت است. اساس کار هم داده است. یعنی اگر داده را حذف کنیم، بحث فناوری دیجیتال دیگر موجودیت پیدا نکرده و طبیعتاً حیات و بقاء نخواهد داشت.
چند بعد برای ارزشآفرینی دیجیتال مطرح است. یکی فرا گستر بودن این مقوله به معنی بدون مرز بودن است. امروزه اکثر پروژههایی که در حال انجام است این خصیصه را با خود همراه دارند. امروزه طرحها و نوآوریهای ارزشآفرین دیجیتال اساساً دارای زبان خاص یا مختص ناحیه خاصی نیستند. همچنین شاید مرزهای فیزیکی که بهعنوان کشورها داریم، در آینده تنها مرزهای تعریفی و تئوریکال باشند در حالی که ارزشآفرینی دیجیتال شرایطی را فراهم کرده که فرد میتواند در آینده نهچندان دور با استقرار یک چیپ در بدن، خود با مثلاً پنج یا شش زبان محاوره کرده و ارتباط برقرار کند و درعینحال دادههای حاصله هم رسوب پیدا میکند. کشور ما از این پدیده یعنی ارزشآفرینی دیجیتال دور نبوده و آن را به کار گرفته است. ضمن اینکه در بعضی کسبوکارها و صنایع بهنوعی بلوغ دیجیتالی دست یافتهایم؛ از جمله نظام پرداخت.
این روند را شما جزو دیجیتالی شدن میدانید؟
منصوری: بالاخره یکی از پایههای دیجیتالی شدن است.
اگر با هدف تفکیک، دوره ارزشآفرینی الکترونیک که این دوره بیشتر بر ابزار شامل سختافزار و نرمافزار تأکید دارد را با ارزشآفرینی دیجیتال که بر تحول در مدلهای کسبوکار تأکید دارد، جدا در نظر بگیریم، آیا اعتقاد دارید که در اکوسیستم پرداخت مدل کسبوکار متحول شده و مدلهای جدیدی خلق شده است؟
منصوری: یک زمانی ارزش پول است؛ مثلاً ما با یک کاغذ یک ارزشی به این پول میدهیم و با این دادوستد میکنیم. هر چیزی را که الآن در کشور ما میخواهد قابل ارزیابی باشد، ارزش پولیاش مطرح میشود؛ میگویند این میز آنقدر ریال است، این میوه کیلویی آنقدر ریال است. بنابراین ما یک مقیاسی در جامعه داریم و این مقیاس پول آن ناحیه است، پول آن کشور است. مثلاً فراتر از آن برویم ما پولی داریم که قارهای شده مثل یورو. یعنی ارزش آن در یک قاره مطرح میشود و شاید در آینده نهچندان دور این ارزش بین بازیگران دنیا را همه قبول داشته باشند؛ یک ارزشی را یک چیزی را که شاخص باشد حالا آن ارزش هنوز خلق نشده، شاید مثلاً رمزارزها یک مقدار آمدند و این تحول را ایجاد کردند.
تحول دیجیتال که شما صحبت از آن کردید تا حد زیادی در صنعت پرداخت ملموس است. چون شاهد تولد مدلهای مختلف کسبوکار بودهایم و این یعنی ارزشآفرینی دیجیتال. اما برای رسیدن به یک وحدت نظر درباره این مفهوم چه باید انجام بدهیم؟
منصوری: من اجازه میخواهم برگردم به ارزشآفرینی دیجیتال اطلاعات و داده مولکول اصلی این عرصه است بنابراین داده ارزش دارد؛ یعنی داده خودش ارزش پیدا میکند. ارزش داده یعنی تصمیمگیری بر اساس داده نه سلیقه، نه حتی تجربه، یعنی مثلاً میگوییم فلانی آدم باتجربهای است خوب است. تجربهاش چیست؟ در واقع دادههایی که در طول سنواتی که کسب کرده او را زودتر به یک تصمیمگیری میرساند. مثال دیگر هوش مصنوعی IBM در تشخیص پزشکی به نام واتسون است. بنابراین کسی موفق میشود که دادهاش را ارزشمند بشناسد و بر مبنای داده، تصمیمگیری کند.
آقای مقدسیان نظر شما چیست با وجود اینکه در حوزه ارزشآفرینی دیجیتال در کشور ما تلاش زیادی شده و شاید نزدیک یک دهه میگذرد، آیا نیاز هست که در خصوص تعاریف و کلیات آن مرور مجددی شود؟
مقدسیان: من یک مقدار به گذشته برمیگردم که چطور ارزشآفرینی میکردیم یا به عبارتی خلق ثروت یا ارزش دیجیتال، ثروت دیجیتال خلق میکردیم. یکی دو نمونهاش را شما در حوزه سوخت آشنا هستید. به یاد دارم اولین ساختار پرداخت الکترونیک بهای سوخت در جایگاهها را خواستیم بسازیم. اصلاً نمیدانستیم باید چکار کنیم، آمدند و گفتند میخواهیم در جایگاه پمپ بنزین برنامه پرداخت الکترونیک را اجرا کنیم. گفته شد که بانک هم باید یک طرف قرارداد باشد، ما گفتیم برای چه؟ ما که نمیفهمیم شما چه میگویید. زمان رئیس جمهور وقت خاتمی این قرارداد سه طرفه امضا شد اما کاری انجام نشد. زمان دولت نهم و دهم آقای احمدینژاد بعد از هفت، هشت سال آمد گفت چه خبر؟ گفتیم قربان هیچ خبری نیست گفت چرا؟ گفتیم چون ارادهای هنوز برای انجام کار ندیدیم. گفت من اراده میکنم و کار را انجام میدهم و آقای نعمت زاده مأمور شد و پشت کار را سفت گرفت و هرچه بود، طرح مقداری جلو رفت و تقریباً به ثمر رسید.
شما دو مدل کیف پول برای پمپبنزینها گذاشتید که اولی شکست خورد.
مقدسیان: سه پروژه بود که دو طرح شکست خورد و این سومی است که اکنون در حال اجرا است. یک مدل اول این بود که آمدیم و دیدیم روی آن کارت هوشمند نمیتوانیم کاری انجام دهیم، کلیدهایش را شرکت نفت نداد. عملاً شیطنت کرد و یک مقدار هم دیگران نگذاشتند. ما کیف پول را دوختیم، دو الی سه بانک آمدند و حمایت کردند، از جمله بانک پارسیان. فکر کنم آقای نعمت زاده به دوستانش در جلسه گفته بود از مقدسیان حمایت کنید. من احساسم اینطوری بود وگرنه حمایت نمیکردند. دوستان آمدند و گفتند ما حمایت میکنیم هر کاری دلت میخواهد بکن. خدا خیرش دهد، و رفت جلو. سخت بود نمیش،. کلی پروپاگاندا کردیم و نشد. در مدل دوم آمدیم و خود کیف پول را راه انداختیم و نشد. سومی را ما از مالزی و ترکیه تقلید کردیم که پرداخت بهای سوخت بر اساس قیمت محاسبه بهصورت آنلاین پرداخت میشود. این خودش روش ارزشآفرینی است که دیجیتال هم بود. کارهای دیگر هم کردیم از جمله پیمنت فین تک و… ولی فصل مشترک همه اینها دو عامل است. یکی تداوم مدیریت و دیگری پایداری و تحمل خسارات و هزینههای R&D.
ارزش افزودهای روی سیستم پرداخت آنلاین بهای سوخت در جایگاهها ایجاد نشد؟ معمولاً روی چنین مدلهای فراگیری مدلهای کسبوکار خردتر شکل میگیرد. به نظر شما چرا این اتفاق نیفتاد در حالی که پتانسیل لازم را هم داشت؟
مقدسیان: همین الان که دارند نانش را میخورند. در بانک ملت شنیدم به نقل از یک از دوستان که میخواهند کُر دو بنویسند. گفتیم کر دو را کسی میتواند بنویسد که کُر یک را نوشته باشد؛ شما کُر یک را هم بلد نبودید بنویسید. کر دو کار شما نیست، نمیتوانید این کار را بکنید، باید با یک دید دیگر بنویسید. بعد هم نمیتوانید همان قبلی را بیاورید و یک روکش روی آن بکشید؛ معماری را باید عوض کنید، دیدتان عوض شود. به قول سهراب سپهری چشمها را باید شست طور دیگر باید دید. باید یکبار چشمتان را بشویید، از نو باید بیایید و این را ببینید. این کار را نکنید نمیشود؛ باید تکنولوژی را عوض کنید. ولی عملاً این حرفها شنیده نشد و کار هم انجام نشد. به هر حال این دو تا موضوع است. در گذشته فضا بکر بود وقت داشتیم و پیش میرفتیم، ولی من معتقدم این فضای بکر هنوز هم هست. کیم وو چونگ مدیر عامل هیوندای کتابی منتشر کرد با این عنوان که «سنگفرش خیابانها از طلاست». من معتقدم همه چیز از طلاست، حتی آن در و دیوار پشت سر شما هم از طلاست ولی کیمیاگر میخواهد و همینطوری طلا درست نمیشود. در واقع کیمیاگرها باید باشند تا کیمیاگری انجام شود. ما هر چه لوازم آزمایشگاه بهترین وسایل را به افراد معمولی بدهیم، شتابدهنده خاص در اختیارشان بگذاریم، طلا از آن در نمیآید. باید این امکانات را دست یک کیمیاگر بدهید ولی متأسفانه کیمیاگرها اغلب رفتهاند. من آماری خدمت شما بدهم، آمار نسبتاً جالبی است. چند وقت پیش رفته بودیم سراغ جامعه افغانهای ساکن ایران و اینکه چه سرویسهایی میشود به این افراد ارائه داد. یکی از پژوهشگران جمعیتشناسی گفت آمارهای ظاهری که دارید غلط است؛ درمیآید و خیلی میشود کار کرد؛ و ما یک مشکل دیگری که داریم در غلط است؛ شش میلیون افغانی در ایران زندگی میکنند و همه اینها به خارج پول میفرستند. یک آمار دیگری چند وقت پیش شنیدم که شش میلیون ایرانی هم در خارج زندگی میکنند. ما کاری کردیم که شش میلیون ایرانی که اکثراً نخبه هستند و میتوانستند بدنه مدیریتی را تشکیل دهند از ایران رفتهاند. یک قسمت دیگر را هم خدمت شما بگویم؛ ما در هزار نفر یک نفر بیشتر مدیر نمیخواهیم، حتی دو تا هم نمیخواهیم. ما ۸۵ میلیون جمعیت داریم، از این تعداد اگر یک هزارمشان مدیریت بدانند و مدیر باشند ۸۰ هزار مدیر داریم. به نظر شما در مملکت ما ۸۰ هزار مدیر فهمیده داریم؟ فکر و پول جزو ترسوترین موجودات طبیعت هستند. بهمحض اینکه شما اینها را بترسانید فرار میکنند. اینجا نمیمانند؛ نخبه میگردد و یک جایی را پیدا میکند و میرود.
الآن جامعه شش میلیون افغانی که آمدهاند در ایران و همه از موبایل استفاده میکنند و شش میلیون ایرانی که خارج ایران زندگی میکنند هم همینطور. این دو جامعه دو فرصت بزرگ هست برای ایده پردازی و خلق مدل کسبوکار و ارزشآفرینی دیجیتال.
مقدسیان: بله اما آن کیمیاگر نیست. یکی دیگر از موانعی که اجازه نمیدهد به خلق ارزش برسیم، مدیران ترسو، حامیان و سهامداران ترسو است. اینها دستبهدست هم میدهند. اینها باید با هم کار کنند. یکی هست که ایدئولوگ است، نظریهپرداز است، شجاع است و دوست دارد کاری انجام دهد. اما باید کسی هم باشد که بخواهد پول دهد، یا سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture Capital) است؛ بعضی از این کارها هم اصلاً حالت خطرپذیری ندارد.
نمیشود بهصورت صفر و یکی نگاه کرد. مدیران چقدر ترسو هستند. آیا همه ترسو هستند یا اغلب؟ الآن شما بیشتر رویکردتان چیست؟
مقدسیان: وقتی میگویم مشکل داریم و وقتی آن مشکل را رفع میکنیم، مشکلی نداریم. یعنی من وقتی یک مدیر شجاع پیدا کنم باید به مدیر شجاع ارزش دهم.
شجاعت ۷۰ از ۱۰۰ هم شجاع میشود، ۱۰۰ از ۱۰۰ هم همینطور ولی ۱۰۰ بهشدت شجاع میشود ۷۰ هم شجاعت معمولی میشود. شما معتقد هستید مدیران فعلی نمره لازم را نمیگیرند؟
مقدسیان: من ۳۰ به بالا را قبول دارم. اکثر مدیران ما که کار نمیکنند. راکد هستند. مدیران فقط نگهدار وضع موجود هستند؛ فقط حقوق و پاداششان را میگیرند، بعضیها به کارهای دیگر میرسند.
البته زیر ۵۰ دیگر شجاع محسوب نمیشود.
مقدسیان: ۳۰ درصد شجاعتش را هم به خرج دهد از سر ما هم زیاد است. آن ۸۰ هزار نفر ۳۰ درصد شجاعت به خرج دهند ۳۰-۲۰ هزار تا خوب در میآید و خیلی میشود کار کرد و ما یک مشکل دیگری که داریم در همین زمینه از قبل ترسوتر شدیم.
آقای احمدی پویا شما نظرتان درباره مدل مفهومی چیست؟ ما کجا میرویم؟
احمدی پویا: زمانی که اینترنت، آمد همه اشیاء و المانها را به هم وصل کرد و ارزش و انقلابی در صنعت و کسبوکار ایجاد کرد. بعد از اینکه اینترنت گسترش پیدا کرد، بحرانی پیش آمد به نام بحران عدم اعتماد. چرا؟ یادم است نیویورکر یک کاریکاتور چاپ کرده بود که دو تا سگ داشتند با همدیگر صحبت میکردند. یکی از سگها میگفت در اینترنت کسی نمیفهمد تو سگی و در حالی که آن دیگری پای اینترنت بود. در واقع بحران عدم اعتماد امری خیلی جدی بود. بعد از این که بحرانهای مالی در آمریکا و اروپا در سال ۲۰۰۷ شکل گرفت، خیلی از متفکران به این نتیجه رسیدند که چکار باید کرد. نیک سابو (Nick szabo) یک جمله دارد که میگوید ما پروتکل خدا میخواهیم؛ یعنی اینکه دیگر به هیچ کسی نمیتوان اعتماد کرد؛ یک خدا باید در این میانه باشد تا بتوانیم اعتماد کنیم. سال ۲۰۰۸ که بیت کوین آمد همه میگفتند این همان است. بیت کوین آمد و بزرگترین کاری که کرد این بود که یاد داد ما چطور به یکدیگر در فضای ناامن اعتماد کنیم و فرایند اعتمادسازی را یاد داد. گفت که ما حالا باید بتوانیم به هم اعتماد خلق کنیم و آنجا بود که اینترنت ارزش رخ داد؛ یعنی اینکه هر چیزی که هست ارزش است؛ هر چیزی که من بتوانم در اینترنت تعریفش کنم میشود اینترنت ارزش و همه چیز را میتوان تعریف کرد. زمانی در بازار، تهران کسبه بهصورت لوکال به هم اعتماد داشتند. بعد بانکها آمدند و افراد و نهادها و سازمانها به بانک اعتماد کردند. وقتی در دنیا، بانکها دچار بحران مالی شدند اینجا بود که افرادی پیدا شدند و اعتماد را توزیعشده ارائه کردند. حالا در این فضا برای اینکه یک فرد بتواند اعتماد بسازد چه چیزهایی لازم دارد؟ اینکه بتوانیم شفافیت ایجاد کنم چه باید بکنیم؟ مثلاً بیت کوین آمد و مدعی شد همهچیز هست، در این فضا اینگونه نیست که من یک دیتا را داشته باشم و دیگران نداشته باشند؛ همه باید در این دفتر کل توزیعشده آن داده را داشته باشند. بنابراین شفافیت هست. دوم قابلیت همکاری باید باشد، یعنی اینکه یک نفر نمیتواند بگوید من آپدیت نمیکنم، بلکه همه باید آپدیت کنند. یعنی قاعده است که همه آن دیتا را بهروزرسانی میکنند و دیگر اینکه وقتی تراکنشی انجام شد، همه باید صادقانه بگویند این تراکنش انجام شده و بعد همه ما را تأیید کنند. یعنی اگر همه تأیید نکنند، تراکنش نمیآید. به همین خاطر میگوییم اعتماد ساخته میشود، شفافیت ساخته میشود و حاصل فرآیند آن است که همه مسئولیتپذیر میشوند.
ما سه قطعه پازل داریم برای ساخت اعتماد؛ شفافیت و مسئولیتپذیری که حاصل یک کار جمعی ذیل یک زیرساخت به نام بلاکچین است و نکته این است که همه شرکتکنندگان باید منطق فرایند را قبول کنند.
احمدی پویا: دقیقاً. حالا چه اتفاقی میافتد؟ این فرایند چیزی را خلق کرد به نام دارایی دیجیتال؛ داراییای که دیگر به این دولت و به المان جغرافیایی ربطی نداشت. یعنی اصلاً ربطی نداشت به این که فرد در کدام کشور حضور دارد یا کجاست. این دارایی است و شخص که یک هویت تعریفشدهای دارد و برای او مفروض است آن دارایی را دارد. دومین مسئله، قابلیت نقد شوندگی بالای دارایی است. نکته دیگر مقوله اعتبار است. یک زمانی ارزهای دنیا پشتوانه طلا داشتند، بعدها پشتوانه تغییر کرد مثلاً اعتبار اقتصاد آمریکا پشتوانه دلار شد. اکنون تقریباً همه اینها فرو پاشیده. حالا، بازار اعتبار را تعیین میکند. الان قیمت بیت کوین را بازار میگوید چه عددی است؛ این نیست که پشت آن پشتوانهای یا چیزی باشد یا کسی آن را تضمین کرده باشد. خود نفس آن شبکه است که تعیین میکند قیمت چند باشد و این نقد شوندگی دارد. دیگر واسطهای نیست؛ نه بستگی به جغرافیا دارد، در عین حال هم نقد شونده است و همینکه همه آن را بپذیرند یعنی آن شبکه شکل میگیرد. اینجا یک چیزی تعریف شده به اسم دارایی دیجیتال. اگر همه ما توافق کنیم که این عکس میمون پرارزشترین چیز دنیاست، آن میشود پرارزشترین و یک NFT که برای یک نقاشی است یک کاراکتر یکسری میمونهای بازیگوش هم شد گرانترین NFT دنیا، چون شبکه توافق کرد که قیمت این تصویر چقدر است و در واقع شبکه دارد یک دارایی جدیدی را خلق میکند. قبلاً میگفتیم نفت و طلا دارایی است؛ الآن در مقطعی هستیم که شبکه ایجاد قدرت میکند و دارایی است.
اینجا ریسکهای دارایی اعتباری است، یعنی اعتبار دادیم که این دارایی باشد یا نباشد. این ریسک را هم داریم و بعضی مواقع نگرانکننده هم میشود.
احمدی پویا: موافقم ما در مطالعه بازار نسل ۲ یک نکات خیلی جالبی متوجه شدیم و آن اینکه این نسل نسلی است که بهشدت سفارش پذیری را دوست دارد. اولاً دوست دارد به یک برند هویت دهد .میآید اول میگوید من نایک هستم و هویت نایک را میگیرد و فقط نایک میفروشد، ولی آن کفش نایک را که میگیرد، روی آن خودش یک نقاشی میکند. خودش یک المان میزند و میآید آن کفش را برای خودش خاص میکند. هر برندی که بیاید و سفارشیسازی کند و تجربه کاربری یونیک به کاربر بدهد، موفق میشود. حالا بر عکس؛ ما میآییم یک سرویس را به همه یک شکل میدهیم و این جذاب نیست. نسل زد میگوید من در دنیا تنها کسی هستم که این عکس را دارم این حالش را خوب میکند. او میگوید الآن من تک هستم من خاص هستم و این حالش را خوب میکند؛ و این مقولهای است که دارد ارزشآفرینی میکند .حالا من که میخواهم ارزشآفرینی دیجیتال کنم باید مدلم مدل بومیان دیجیتال باشد یعنی من نمیتوانم با همان مدل بیایم و مطالعه کنم. باید بروم و ببینم بومیان این دنیای دیجیتال چه کسانی هستند. میبینم یک نسلی هستند نسل z و بعد نسل بعدیاش آلفا . نسل آلفا باز هم جلوتر میرود. اتفاقاً مثال زدم در کلاس های بازاریابی؛ نسل پدران ما میگفتند باید برویم و حضوری تبریک بگوییم و تلفنی زشت است. من میگفتم نمیرسم و زنگ میزنم. نسل بعدی ما گفتند کارت تبریک میدهیم و ایمیل میکنیم. نسل دختر من میگوید نه، من باید کارت را خودم درست کنم، وقت بگذارم، دوست من برای من اینقدر مهم است که من برایش وقت میگذارم و کارت درست میکنم. یعنی یک کارت خاص یک چیز خاص میدهد و من این صحنه را دیدم که هدیهها هرچه بود، آن کارت برایش یک دنیا ارزش داشت، یعنی میگفت دوستم برای من وقت گذاشته و این کارت را درست کرده است. اینها نسل آلفا هستند. برای همین ما وقتی میخواهیم در مورد ارزشآفرینی دیجیتال صحبت کنیم، اول باید بومیان این اکوسیستم را بشناسیم، ببینیم چه کسانی نیتیو دنیای دیجیتال هستند و بعد ارزش آنها چیست. نظام ارزشی بومیان چیست و چطور میتوان بر اساس این نظام برای آنها خلق ارزش کرد.
یک نقبی هم به فضای فعلیمان بزنیم چون میخواهیم یک مدل مفهومی داشته باشیم با توجه به شرایط فعلی این ارزشآفرینی دیجیتال چه مسیری را طی خواهد کرد؛ به بنبست میخورد یا راههایش سخت و پرچالش است یک مقدار مصداقیتر صحبت کنید.
احمدی پویا: نسل جدید دارد اکوسیستم میسازد. ما آمدیم و شبکههای اجتماعی را خلق کردیم و گفتیم در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و فیسبوک داریم تجارت میکنیم و سوشال مارکتینگ میکنیم. الآن نسل Z دارد میگوید من شبکه اجتماعی خودم را میخواهم بسازم. فیسبوک شبکه اجتماعی بچههای نسل Z نیست. ماستادون است یا یک شبکهای است، یک سایتی است که آنجا طرف گیم بازی میکند. دوربین کمرا گذاشته ، از گیم بازی کردنش دارد فیلم پخش میکند و پول میگیرد، اشتراک میگیرد، مثلاً همان موقعی که دارد بازی میکند دو تا تیکه میاندازد و فالوور دارد. اصلاً یک نسل عجیبی و غریبی است، یک نسلی است که دنیای خاص خودشان را دارند.
تنوع مدلهای کسبوکار یکی از تفاوتهایی است که در نظام ارزشآفرینی دیجیتال مشاهده میکنیم. مثلاً طرف فیلم از بازی خودش میگیرد و درآمد دارد. در ایران چطور میتوانیم از این قابلیتها استفاده ببریم و شرایط چقدر فراهم است؟
احمدی پویا: هفت تا اصل لازم است تا اقتصاد دیجیتال شکل بگیرد. اولین اصل جامعیت شبکه است یعنی فرد به شبکه زیرساختی متصل باشد. در فضایی که ما اینترنت ناپایدار داریم اقتصاد دیجیتال شوخی میشود. در زلزله ترکیه که اخیراً رخ داد یکی از کاربران توییت کرده بود و گفته بود من اینجا زیر آوار ماندهام، آدرس داده بود و اینقدر بقیه انتشار دادند که آمدند و آن فرد را نجات دادند یعنی علاوه بر اینترنت زیرساخت مهم است. شبکه ضمن اینکه فیلتر نداشت توانسته بود خواسته کاربر را نشر دهد و یک انسان نجات پیدا کند. در واقع زیرساخت بهگونهای قوی بود که زلزله خرابش نکرده بود. درصورتیکه اگر شما تصاویر زلزله را ببینید میبینید کاملاً زمین شکافته شده است. بنابراین یکی بحث شبکه است و دومین بحث اینکه کاربران امنیت و حفظ حریم خصوصیشان را باید داشته باشند. یعنی باید فکر کنند که فضا فضای امنی است و بحث حذف و همهچیز برای همه یکسان است. بحث دیگر هویت دیجیتال و اقتصاد دیجیتال است که به شمول مالی کمک میکند و باعث میشود مردم توانمند شوند و طبقات پایین اجتماع بتوانند تجارت کنند. بتوانند با ورود به اقتصاد دیجیتال درآمدزایی کنند. تا وقتی این شرایط نباشد، اقتصاد دیجیتال عملاً شکل نمیگیرد.
هفت اصل را مورد اشاره قرار دادید.
احمدی پویا: یکی شبکه است، یکی قدرت توزیعپذیری است، یکی بحث امنیت و محرمانگی است. حفظ حقوق کاربران است و شمول مالی و آخری هم ارزش است. یعنی وقتی فرد بتواند آن ارزش را تبادل کند، بتواند با آن زندگیاش را بگذراند. آن موقع اقتصاد دیجیتال و ارزش دیجیتال شکل میگیرد.
آیا میتوانیم برای هر کدام از این هفت اصل ضریبی تعیین کنیم و بهعنوان تراز ارزش دیجیتال هر ماه یا فصل بگوییم شاخص ارزش دیجیتال اکنون چقدر است و میزان پیشرفت و پس رفت چقدر است؟
احمدی پویا: یک چیزی خیلی مهم است و آن اینکه سهم اقتصاد دیجیتالمان از GDP شش دهم درصد است. قرار بود برسد به ۴/۷ ولی الان همه می، گویند به ۵/۴ رسیده است. به یکباره کلی تجارت در اینستاگرام از بین رفت، فرصتهایی برای رشد بوده اما اینترنت قطع بوده و ایکامرسها نتوانستند کار کنند، ولی وزارت ارتباطات معتقد است که ما به ۲/۷ رسیدیم، یعنی رشد داشتیم.
کمی درباره مدلهای اجرایی صحبت کنیم. تنظیمگری مقررات مدلهای موجود کسبوکار و… چقدر میتواند در ارزشآفرینی دیجیتال به ما کمک کند؟
منصوری: یک سؤال کنم، اول استاندارد آمد یا محصول؟ طبیعتاً اول محصول آمد و برای اینکه محصول شمولیت پیدا کند، جامعیت پیدا کند و هر کسی هر کاری را نکند آمدند و گفتند مقرراتی درست کنیم و استاندارهایی را وضع کنیم. در واقع معمولاً همیشه یک پدیده ایجاد میشود و دانشی در آن رابطه رشد میکند. برای اینکه آن پدیده و دانش به انحراف نرود و جامعیت و شمولیت آن حفظ شود تنظیم گری رخ میدهد؛ در صنعتهای مختلف این خصیصه را میبینیم .
ما چه زمانی میتوانیم روی نویسی کنیم؟ زمانی که یک جریان در جامعه راه افتاده باشد و مدلهای کسبوکار شکل گرفته باشد. در چنین زمانی است که میتوان برای آن جریان کسبوکاری قوانین و مقررات تنظیم کرد. حالا روی بحث ارزشآفرینی دیجیتال هم همین وضعیت است . اما نکته آن است که تا الآن ما اصلاً هیچ رویهای نداشتیم. لذا چه انتظاری داریم که رگولاتور که هیچی تا الآن نداشته بنشنید و مقررات بنویسد و رگولیشن انجام دهد. تمام رگولیشنها در کشور ما کپیبرداری بوده است. حتی قانون اساسی را نگاه کنید چند تا قانون اساسی را جلو دستمان گذاشتیم. حتی در سازمانهایی که خواستم استانداردسازی کنیم، گفتیم به کشورهای دیگر نگاه کنید و بعد استاندارد آن کشور را با مباحث فرهنگی اجتماعی و مسائل کشور خودمان تطبیق دادیم و جاهایی هم خراب کردیم. داستان همان است که کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم یادش رفت.
شاید یکی از چالشها استفاده از ادبیات نگرشها و مدلهای قدیمی و عادت شده برای تنظیمگری و رگولیشن، رفتارها و نوآوریهای جدید است. همانطور که آقای احمدی پویا گفتند ما با بومیان دیجیتال مواجه هستیم ولی در تنظیمگری گروهی که نسل ایکس و قبل هستند این کار را انجام میدهند. آیا این خود یک چالش نیست؟
مقدسیان: همان سنتیهای دولتی رفتهاند در بخش خصوصی و میخواهند آنجا را درست کنند. حالا یکی از اینها مثلاً آقای ضرابیه در بانک سامان جرأت کرد و بلوبانک را کلید زد به آن بالوپر داد و مدیر جدید گذاشت. کار شکل گرفت و خوب هم پیش رفت.
منصوری: بلوبانک چه ویژگی اضافه کرد به فرایندهای بانکی؟
مقدسیان: تغییر خاصی اضافه نکرد، فقط بعد از ۷ تا ۸ سال تغییر کوچکی صورت گرفت.
منصوری: بلوبانک که این هفته در نسل زد طرفدار پیدا کرد فقط دو کلیک کمتر از فرایندهای دیگر بانکی دارد.. من هم بالاخره جز نسل زد هستم (با خنده). وقتی بلوبانک را نصب کردم مثلاً برای پرداخت قبض یک کلیک لازم بود اما در آبهای دیگر سه تا ۴ کلیک و…
مقدسیان: پاسخگویی هم خوب است، کاربری بلوبانک هم خوب است.
منصوری: میخواهم این را بگویم که پدیده جدیدی به نام یک بانک دیجیتال درست نشده است.
مقدسیان: بزرگترین مشکلی که ما الآن در شعبه و نظام بانکی داریم، تحقیر و خفت مشتری است. شما وقتی میروید آنجا، بهشدت شما را تحقیر میکنند، خفیف و خار می کنند. بلوبانک تقریباً این رفتار را برداشت؛ مشتری آن آدمهای بداخلاق و عبوس و رفتار و بدزبان را نمیبیند. بقیه هم تلاش کردند همین کار را انجام بدهند اما میخواهم بگویم که ضرابیه مدیر نسل قبل نیست. چند تا ضرابیه داریم؟ تعداد اندک است.
از زاویه دید یک مدیر سنتی فقط چند تا کلیک میشود. به نظر من باید از آن نسل z پرسید که از بلوبانک چقدر و چرا خوشش آمده است. بعد نتایج را تحلیل کرد. ضمن اینکه باید دید تحلیل از زاویه دید مدیر چه نسلی صورت میگیرد.
احمدی پویا: حالا من پاسخ شما را بدهم چون من از چند نفر از نسل Z ها پرسیدم و نتیجه خیلی جالب است. به کارت بلوبانک که نگاه میکنید خیلی ساده شده است. چون من خودم در شاپرک بودم، برای صدور کارت دستورالعملی وجود دارد که همه اجزا کارت باید دقیقاً همانجایی که شاپرک تعیین کرده نصب شوند. برای همین همه کارتهای بانکی ما شکل هم هستند. حتی اینکه گوشه کارت با چه زاویهای گرد شود، باید طبق دستورالعمل باشد. بلوبانک یکدفعه آمد و بازی را به هم ریخت؛ یک کارت ساده با یک شعار، همین. و این سادگی برای نسل زد خیلی جذاب است.
منصوری: بلوبانک، بستهبندی و کارتی که به شما میدهد دلپذیری ایجاد میکند. وقتی پدیده را که نگاه میکنی و وقتی طرفدار پیدا میکند میبینی پشتش هم همین مسائل است. من یک جا با آقای احمدی پویا مخالفم. اینکه من هنوز بیت کوین را در دنیای دیجیتال نمیشناسم بلکه آن را یک پدیده میشناسم. در واقع میخواهم بگویم ارزشها هنوز در دنیای دیجیتال معلوم نشده است؛ رگولیشن را میتوانی رگولیشن فردی بگذاری. چطوری رگولیشن بیاید وقتی تجربه و دانش آن هنوز به وجود نیامده است. بعضی از پدیدهها باید راه بیفتد تا دانش آن پیدا شود. برای این شرایط که آقای احمدی پویا گفتند، ما میتوانیم رویه بنویسیم. در رگولیشنهای آینده ارزشها فردی میشود. رگولیشن بابت هر فرد باید تنظیم شود. میشود؟ یعنی یک موقعی بحث دنیای ارزشهای دیجیتال رگولیشناش هم با خودش میآید. حالا ما داریم مدام اینجا ریتک درست میکنیم چکار کند؟ با خودش میآید، همانطوری که ذاتش میآید در اجماع و میگوید قبول کردم که این یک معاینهای انجام داد و جامعه قبول کرد. میگوید این قبول است.
در واقع مبنا و نقطه تنظیمگری از رأس خارج میشود در درون شبکه شکل میگیرد؟
منصوری: الآن رگولیشن بیت کوین کجاست؟ رگولیشن داخل شبکه است. یعنی خودش باید خودش را رگوله کند. این پدیدهای است که حاصل ارزشآفرینی دیجیتال است.
مقدسیان: رگولاتوری در رابطه با این قضیه باید بسیار پویا و قوی باشد. من فرمولم این است که هرچه تقصیر است،زیر سر مدیر است و غیر از مدیر هیچ کسی تقصیر ندارد. با این فرمول دنبال یک مدیری میگردم که معمولاً در هر کاری مقصر است. بالاخره رگولاتور وجود دارد، قانونگذار هست، همین دو سه نهاد بالادستی هستند. مجلس در این زمینه خیلی کم قانون گذاشته، دولت و هیئت دولت هم بسیار کم مقررات گذاشته است. بانک مرکزی هم فعلاً اسیر دست سیاست است و قیمت دلار و سکه را کنترل میکند و اصلاً برای این کارها وقت ندارد. بنابراین شما رگولاتوری را تعطیلشده بدان، چون شما نمیتوانی تعامل کنی، بنابراین دردسر خواهی داشت.
من نگفتم رگولیشن رسمی؛ بلکه تنظیمگری از درون خود شبکه ممکن است اتفاق بیفتد.
مقدسیان: نمیشود، سخت است. بعضی وقتها ممکن است مانند بیت کوین فرار قانونی و مالیاتی شکل گیرد. بنابراین معتقدم در زمینههای خلق ارزش دیجیتال یا ثروت دیجیتال از رگولاتوری سد و ممانعت میبینی اما همراهی نخواهی دید.
منصوری: بازار سیاه یا بازار قاچاق رگولیشن خاص خودش را نانوشته دارد؟ در بیرویهای رویه وجود دارد. رویهای که نانوشته است، با یک پدیدهای خودش را بهروز میکند. در آنجایی که ناهنجاری است، بالاخره یک مرزی وجود دارد.
بههرحال ارزشآفرینی دیجیتال مستلزم این است که مدلهای تنظیمگریاش متفاوت باشد. در عین حال نباید ناقض منافع عمومی باشد.
منصوری: نوعی خودرویهای حاکم است. در بحث رگولیشن در ارزشآفرینی دیجیتال، شخص مهم است. حتی من میخواهم بگویم منافع جمعی در آن وجود ندارد اشتراک جمعی در آن وجود دارد.
دولتها هم بیشتر تابع منافع عمومی هستند.
مقدسیان: موردی ندارد. اما سه تا چیز را اگر از دولت بگیری، دولت بیمعنی است. یک؛ پول، دو؛ آدرس، سه اسامیتان. اینها را بگیرید، دیگر شما دولت لازم ندارید. نمیشود بهسادگی بگویی شما بیت کوین را بردار، هر کاری هم دلت میخواهد بکن، به من هم مالیات نده، خارج از کنترل من باش؛ اصلاً دولت تحمل نمیکند.
زاویه مهم است که دولت جهت توسعه نوآوری و ارزشآفرینی دیجیتال چه موقع این زاویه را و چقدر باز و بسته کند.
مقدسیان: بحث دیگر این است که وقتی شما میخواهی یک ارزشی را خلق کنی، حالا از هر نوعی؛ باید با خارج تعامل کرد. ما نمیتوانیم فقط در دایره کوچک ایران خلق ارزش کنیم. باید بینالمللی کار کنیم، با آنها تعامل و تماس داشته باشیم. ایران یک محیط کوچک است و بسیاری از ارزشها میمیرند.
یعنی یکی از ریسکهای ارزشآفرینی در فضای عمومی دیجیتال ما عدم اتصال به خارج است؟
مقدسیان: تعامل، خریدوفروش، بده و بستان. من باید بینالمللی کار کنم.
منصوری: وقتی از شمولیت صحبت میکنیم، یعنی همین ارتباطات.
مقدسیان: یک مشکلی که در مملکت ما خیلی اذیتمان میکند، نبود شفافیت در اکثر زمینهها است. نبود شفافیت رقابت را از بین میبرد؛ میخواهیم مزایده بگذاریم گیج میشویم، مناقصه بگذاریم گیج میشویم. با رابطه کار میکنند، لابی میکنند. بسیاری از قوانین شامل همه میشود. اما وقتی میخواهیم یک کسبوکار دیجیتال را گسترش و توسعه دهیم، باید به شفافیت هم بپردازیم.
آیا شفافیت مورد نیاز کسبوکارهای دیجیتال متفاوت از غیر دیجیتالیها است؟
مقدسیان: به نظر من خیلی مهم است و اگر ارزشآفرینی دیجیتال را شفاف نکنیم و مدام در ابهام حرکت کنیم این میشود که رگولاتور نمیداند، من نمیدانم، دیگری نمیداند و این کار را سختتر میکند.
البته کسبوکارهای دیجیتال بهواسطه محیطی که در آن تنفس میکنند میزانی از شفافیت دارند.
احمدی پویا: در فضایی که ما هستیم کلاً این بحث جدید است. خود فدرال ررزو نمیداند با بیت کوین چه برخوردی داشته باشد. حالا نکته مهم اینکه بررسی کنیم ببینیم رویکرد رگولاتورهای مختلف دنیا به این موضوع چه بوده است. معمولاً ما سه رویکرد را میبینیم. یک رویکردی است بسته یعنی بهعنوان مثال میخواهند همه چیز در انحصار باشد. حتی میآییم و عنوان میکنیم که من میخواهم رمزارزش ملی داشته باشم، همه چیز را خودم کنترل کنم و این با ذات این شبکههایی که جغرافیاپذیر نیستند، لوکیشن ندارند متفاوت است و هر چقدر بیایم و این را کنترلش کنم، شبکه زیرزمینی شکل میگیرد. یک رویکرد دیگر رویکردی است که اصلاً نمیداند، یعنی اصلاً هنوز هیچ کاری نکرده است. رویکرد دیگر این است که میگوید من کنترل حداقلی میکنم؛ میبینم، مشاهده گری میکنم و یاد میگیرد. رویکردی است که بیشتر رگولاتور انگلستان دارد. مدیران میآیند و سندباکس میگذارند. در ایران اگر رگولاتور بخواهد ببیند در این فضای رمزارز چه اتفاقی افتاده، باید کلی نیرو استخدام کند، کلی پروژه مطالعاتی تعریف کند. باز دو، سه سال مطالعه میکند و بعد از این که خروجی در میآید دو سه سال عقبتر است. ولی رگولاتور میآید و محیط سندباکس را شکل میدهد و به نوآوران اجازه میدهد در این محیط کنترلشده ایدهها و محصولات و نوآوریهای خود را آزمایش کنند. در سندباکس فرد نوآور ناخودآگاه برای اینکه به رگولاتور بگوید که کیست تمام دانش خودش را آنجا میآورد و رگولاتور هم بهصورت کنترلشده حواسش به فرایندها هست و این باعث میشود که دانش جدید شکل گرفته و به طرفین منتقل شود.
به رگولاتوری در ایران طی این سالها در حوزه نوآوری از بین یک تا صد چه نمرهای میدهید؟
احمدی پویا: در حوزه نوآوری اغلب برخوردهای ما برخوردهایی بوده که نوآوری را نادیده گرفتیم و زمانی که یکدفعه یک اتفاقی افتاده، مثلاً یک فرادی رخ داده، سریعاً یک برخورد سلبی کردیم.
البته تکاپوهایی که در حوزه شبکه بانکی شامل بانک مرکزی و بانکها افتاده، نشان از تلاش زیاد و مستمر آنها در حوزه نوآوری دارد. مراکز نوآوری در بانکها و شرکتهای مختلف، ایجاد بومهای متعدد حضور در همایش و… همچنین تلاش برای ایجاد سند باکس که بهزودی راه خواهد افتاد. به نظرم شواهد نشان میدهد که از نوآوری استقبال کردهایم؛ حتی سند سیاستی نوشته شد بهجای اینکه مقررات وضع شود.
مقدسیان: من از صفر تا ۱۰۰، منفی ۴۰ میدهم، معتقدم رگولاتور مانع و سد میشود.
با این حساب نباید هیچ نوآوری شکل میگرفت.
مقدسیان: ما نوآوری خاصی نکردهایم. شما یکی را نام ببرید.
استارتاپهای مختلفی شکل گرفتند. همچنین در حوزه پرداخت کلی فین تک راهاندازی شده است. البته نباید انتظار داشت که شبیه جهان باشیم.
منصوری: برخی نوآوران ایران را رها کردند و رفتند؛ که بخشی ناشی از سیاستهای رگولاتور بود.
مقدسیان: نمونه ققنوس که تلاش کرد بهجایی برسد، اما به موانع زیادی برخورد. یا بلوبانک که باید تلاش زیادی بکند تا کارها پیش برود.
منصوری: من از ۱۰۰، نمره ۲۰ میدهم. من همیشه مثبت هستم، یعنی میگویم تلاش کردهاند. من یک مثالی برای رگولیشن بزنم. ما قانون چک را داریم که برای مدیریت و کنترل چک بیمحل آمدند برای آن سامانه نوشتند و چکاوک و چک صیادی را راهاندازی کردند. کنکاش کنید و ببینید چقدر هزینه شده است؛ برای اینکه قانون را حفظ کنند، آمدند چک صیادی درست کردند. یعنی بهجای اینکه بروند چک را الکترونیک کنند؛ فرایند سنتی را مکانیزه کردند. در حالیکه حواله الکترونیک، برات الکترونیک و همه ایها را داریم یا میتوانستیم داشته باشیم. البته این را هم بگویم ارزشآفرینی هم شده مثل همین چکاوک. چقدر موتورسوار از این کلر میرفت در شعبه و چکها را جمع میکرد که برگرداند؟ در دنیا بحث ارزشآفرینی دیجیتال بهعنوان یک دارایی هنوز به یک تعریف واحد نرسیده است. اما تفاوتی که وجود دارد این است که در فضای دیجیتال شخص و ارزشهای شخصی فرد مطرح میشود. برداشت من این است که ما اشتراک بین اشخاص داریم. رنگ قرمز را ایشان میپسندد، من هم میپسندم، بنابراین در این اتاق رنگ قرمز ارزشمند میشود.
به یک وحدت نظر برسیم. اینکه هر جا یک مدل کسبوکار ایجاد شده، آنجا ارزشآفرینی دیجیتال رخ داده و بعد ببینیم که آیا در قالب زنجیرههای ارزش شکل گرفته یا اینکه زمینه زنجیره شدن ارزش فراهم شده یا خیر. این دو نکته را معیار قرار بدهیم تا بحث منسجمتر پیش برود.. حالا برویم دور بعدی میزگرد ، حلقههای ارزش خیلی مهم است چون دیگر الزاماً ۲ به علاوه ۲ نمیشود ۴ بلکه میشود ۵ یا ۶ یا هر عدد دیگری. حال سؤال این است چگونه میتوانیم زنجیره ارزش را از طریق ارزشآفرینی دیجیتال تقویت کنیم؟
احمدی پویا: ابتدا در تکمیل بحث قبل باید بگویم هر جا که رگولاتور در دنیا کمتر ورود کرده و اجازه داده اول نوآوری شکل بگیرد و بعد به بلوغ برسد، نتیجه بهتری حاصل شده است. چون نوآوری زمانی که به بلوغ رسید، آنهایی که در بازار پیشرو هستند، برای اینکه مدل کسبوکار پایدار پیدا کنند خودشان میآیند و به خودتنظیمی میرسند، بهنوعی از قوانین رگولیشن میرسند و بعد آن را رگولاتور به رسمیت شناخته و موفق هم خواهد بود. در واقع هر آنچه که مربوط به خلق یک دارایی و ارزش شود و کسبوکاری شکل گیرد این بهنوبه خود مهم و ارزش است یعنی این باعث میشود که چرخه اقتصادی کشور پیشرفت، کند مگر اینکه ارزشی که تولید شده با قوانین مصرحه آن جامعه در تناقض باشد که آن موقع است که رگولاتور میتواند اقدامات لازم را انجام دهد مثلاً بحث قمار یا …
ما میگوییم کسبوکارهایی شکل گرفته، جامعه پذیرفته و میخواهیم بیاییم روی زنجیره ارزش دیجیتال، بگوییم چقدر با هم حلقه شوند و چه عواملی میتواند به تقویت این حلقهشدنها و زنجیره ارزش شدنها کمک کند.
احمدی پویا: وقتیکه ما یک اکوسیستمی فراهم میکنیم که این کسبوکارهای دیجیتال بتوانند نوآوری خودشان را عرضه کنند، این امر باعث میشود که وقتی بازار یک سیگنال مثبت به یک بخشی از این نوآوری نشان داد، بقیه نوآوران میآیند و حلقههای دیگر این زنجیر را میسازند. ولی ما وقتی فضایی میسازیم که در این فضا امنیت خاطر نیست، فضایی داریم است که آرامش بهاندازه کافی وجود دارد که نوآور بتواند نوآوری کند. این باعث میشود هم تلنت و هم سرمایه فراری شوند و آن موقع این حلقه شکل نمیگیرد. برای همین، وقتی این فضا فضایی باشد که فرد خلاق بتواند نوآوری را شکل دهد و بعد بتواند آن را به بازار برساند، خودبهخود زنجیره ارزش توسعه پیدا می کند. چرا آنقدر روی سندباکس تاکید دارم؟ چون وقتی یک نوآور در یک سندباکس محصول خود را به شکل استارتاپ عرضه میکند، آنجا اگر تبعاتش کنترلشده باشد دیگر مجوز رگولاتور بهخودیخود داده میشود و لازم نیست که فرد دنبال مجوز برود. سندباکس یک تایم خاصی دارد، مثلاً شش ماه یا نهایتاً ۱۲ ماه؛ بعد از این مدت «تایم تو مارکت» ممکن است پایین بیاید و شخص میتواند سریع بازار را بگیرد. ولى ما وقتی فضایی را دنبال میکنیم که برای کوچکترین مورد یک مجوز خلق میکنیم و میگوییم نوآور امروز این مجوز را بگیر، فردا یک مجوز دیگر بگیر و بعد وقتی مجوز گرفت به او میگوییم دامنه و IP تو را هم من باید تعیین کنم؛ میآیم و نامه میزنم و میگویم حتماً باید دامنهات را IR کنی، بعد برو نماد هم بگیر، و همه اینها باشد و تراکنشهایت هم سقف داشته باشد. بنابراین عملاً کسبوکار میگوید چرا و نتیجه معلوم است.
بهعنوان جمعبندی درباره ۱۴۰۲ بگویید.
منصوری: برای ۱۴۰۲ توصیه دارم به معاهدههایی که رگولیشن نظارتی دارند، سختتر کنند و بگذارند در بحث رشد فناوری دیجیتال مردم به همدیگر بهتر اعتماد کنند. خیلی متولی مردم نباشد، مگر اینکه اتفاقی افتاد. بالاخره آنجا میتواند واسطهگری و تعامل و قضاوت را برای مردم انجام دهد. در بحث ارزشآفرینی دیجیتال بالاخره ما زیرساختهای پایدار و مدتدار نیاز داریم و قابل اعتمادش که جزو نهادینهاش است، ولی وجود یک ارتباط پایدار مناسب اهمیت کلیدی دارد.
مقدسیان: آنچه میشود یک بحث است و آنچه باید بشود بحثی دیگر، ولی به نظرم در سال آینده فاجعه فناوری و فین تک همچنان ادامه دارد.
احمدی پویا: من سال ۱۴۰۲ را سال بحران نقدینگی میدانم برای تمام کسبوکارها، چون با توجه به روند موجود که بانکها با آن روبرو هستند، مخصوصاً کسبوکارهای حوزه فین تک باید حواسشان باشد که سال بسیار دشوار و سختی در پیش داریم و باید برویم سمت تابآوری، یعنی به سمت اینکه زنده بمانیم و به نظر من کسی از پس سال ۱۴۰۲ برمیآید که نوآور باشد. یعنی نوآوری دیگر شرط بقا میشود، یعنی تو باید بتوانی نوآور باشی که بتوانی زنده بمانی؛ و دیگر اینکه نوآوران باید بمانند و پس بگیرند.