متن این مصاحبه ترجمه شده گفت‌وگوی جیم یوشنر سردبیر نشریه مدیریت تحقیقات فنّاوری با دان تاپسکات پژوهشگر حوزه فنّاوری است که در این مجله دوره اول شماره ۶۲ در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است.

بلاک‌چین و اینترنت ارزش

گفت‌وگوی جیم یوشنر با دان تاپسکات

مترجم: مصطفی حقی

تاپسکات یکی از اشخاص برجسته جهان در مورد تحقیقات تأثیر فنّاوری بر کسب‌وکار و جامعه است. او ۱۶ کتاب نوشته است، از جمله «ویکی نومیکس: چگونه همکاری جمعی  همه چیز را تغییر می‌دهد»(Penguin-Portfolio, 2006) و «انقلاب بلاکچین: چگونه فنّاوری بیت‌کوین و سایر ارزهای دیجیتال جهان را تغییر می‌دهد» (Ibid, 2016) که این کتاب را همراه با پسرش، الکس، تألیف کرده است.

در سال ۲۰۱۷، او و الکس مؤسسه تحقیقاتی بلاکچین را تأسیس کردند، یک اندیشکده جهانی که تحقیقات نهایی را در مورد استراتژی بلاکچین، موارد استفاده و تحولات سازمانی مبتنی بر بلاکچین انجام می‌دهد. او عضو Order of Canada است و توسط Thinkers50 به‌عنوان دومین متفکر تأثیرگذار مدیریت و برترین متفکر دیجیتال در جهان شناخته شده است. او استادیار در INSEAD و رئیس دانشگاه ترنت  در انتاریو است.او در خط مقدم تفکر در اینترنت، تبدیل دیجیتال، جمع‌سپاری و تغییرات نسلی در تفکر، یادگیری و کار کردن است. آخرین کتاب او بر بلاکچین متمرکز است که به اعتقاد او پایه و اساس اینترنت ارزش خواهد بود. تاپسکات معتقد است که بلاکچین نسبت به اینترنت تغییرات گسترده‌تری را در روش‌های کار، سازمان‌دهی و تعامل ما ایجاد می‌کند. در این مصاحبه، او این روندها و پیامدهای آن‌ها را برای مدیریت نوآوری و تحقیق و توسعه در شرکت‌های صنعتی موردبحث قرار می‌دهد.

جیم یوشنر نیز سردبیر نشریه مدیریت تحقیقات فنّاوری و استاد افتخاری در دانشگاه استون  (بریتانیا) است. او پیشتر سمت‌های مدیریت ارشد رهبری نوآوری را در شرکت  Goodyear Tire and Rubber Company داشته است. او دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد در مهندسی مکانیک و هوافضا از دانشگاه‌های کرنل  و پرینستون و مدرک MBA از دانشگاه متودیست  جنوبی است.

جیم یوشنر: من تعدادی از کتابهای شما از جمله ویکی نومیکس ، دیجیتال درحالرشد  و اخیراً، انقلاب بلاکچین  را خواندهام. کار شما گسترده است، اما مایلم از دریچه کسانی که در حال انجام تحقیق و توسعه و نوآوری هستند، بهخصوص در شرکتهای صنعتی بزرگ به آن نگاه کنم.

دان تاپسکات: خواهش می‌کنم. بفرمایید.

میخواهم با ویکی نومیکس۱ و همکاری جمعی  شروع کنم. میدانم که شما چهار جنبه از همکاری جمعی را شناسایی کردهاید: اینکه همکاری جمعی باز، بیواسطه، شامل اشتراکگذاری (بهویژه مالکیت معنوی) و جهانی است. آیا میتوانید آنچه را که فکر میکنید از منظر اقتصادی در نتیجه همکاری جمعی اتفاق میافتد، توصیف کنید؟

در ویکی نومیکس، ما در مورد اینکه چگونه اینترنت اطلاعات ما را قادر می‌سازد تا به روش‌های جدید همکاری کنیم، صحبت کردیم و پس از آن در ویکی نومیکس کلان۲ ، در مورد این موضوع بحث کردیم که چگونه این موضوع فراتر از شرکت به هر نهاد و بخش در جامعه، از جمله مراقبت‌های بهداشتی، آموزش، تحصیلات و دولت گسترش می‌یابد.

اما از آن زمان، این اتفاق خارق‌العاده و این نوآوری مهم در علوم کامپیوتر رخ‌داده است. این موضوع با اختراع اینترنت قابل‌مقایسه است. ما اکنون نه‌تنها یک اینترنت اطلاعاتی داریم، بلکه یک اینترنت ارزش – بلاکچین – نیز داریم. اینترنت ارزش حتی بزرگ‌تر و عمیق‌تر از اینترنت اطلاعات خواهد بود.

این مبحث حائز اهمیت است. من فکر میکنم که اکثر مردم بلاکچین را به عنوان پایهای برای یک ارز جدید (بیتکوین) و همچنین به عنوان یک عامل برای خودکارسازی برخی از تراکنشها تلقی میکنند. شما معتقدید کاربری آن خیلی گسترده تر از این است. آیا میتوانید بلاکچین و پتانسیل آن را به زبان ساده توضیح دهید؟

ما برای ۴۰ سال است که اینترنت اطلاعات داشته‌ایم. اگر من برخی از اطلاعات مانند یک پاورپوینت یا یک PDF را برای شما ارسال کنم در واقع اطلاعات را برای شما ارسال نمی‌کنم، بلکه یک کپی از اطلاعات را برای شما ارسال کرده و اصل آن اطلاعات را حفظ می‌کنم. این ایده در مورد اطلاعات خوب است، اما وقتی صحبت از چیزهایی می‌شود که عملاً در اقتصاد کاربرد دارند مانند دارایی‌ها، چیزهای ارزشمندی که متعلق به کسی است، چیزهایی مانند پول، سهام، اوراق قرضه، ابزارهای مالی، مالکیت معنوی، قراردادها، امتیازات وفاداری ، اعتبارات کربن ، هویت ما و حتی دارایی‌های فرهنگی مانند هنر و موسیقی و یا رأی، کپی کردن آن‌ها ایده وحشتناکی خواهد بود. شما نمی‌خواهید کسی هویت شما را کپی کند و اگر من ۱۰۰۰ دلار برای شما بفرستم، واقعاً مهم است که من آیا دارای آن پول هستم یا خیر. رمزنگاران برای دهه‌ها این موضوع را «مسئله دابل اسپند» نامیده‌اند.

روشی که ما این مشکل را در اقتصادمان مدیریت می‌کنیم از طریق واسطه‌هایی چون بانک‌ها، بورس‌ها، دولت‌ها، شرکت‌های کارت اعتباری و شرکت‌های بزرگ رسانه‌های اجتماعی است. آن‌ها تمام منطق تراکنش و کسب‌وکار را برای هر نوع تجارت انجام می‌دهند. آن‌ها دارایی را با شخص شناسایی کرده، تراکنش‌ها را تسویه، رکوردها را نگهداری و این امکان را برای ما فراهم می‌کنند تا برای کسب‌وکار و ایجاد ارزش و ثروت در جامعه به یکدیگر اعتماد کنیم. به طور کلی، آن‌ها کار بسیار خوبی انجام داده‌اند؛ اما در سال ۲۰۰۸، زمانی که وال استریت به عنوان یکی از این واسطه‌ها، تقریباً سرمایه‌داری را از بین برد، مشکلاتی را تجربه کردیم. گذشته از مشکلات نهادی، مسائل دیگری نیز در مورد سیستم‌های فعلی وجود دارد. این سیستم‌ها متمرکز هستند، یعنی می‌توان آن‌ها را هک کرد. به موجب این سیستم‌ها چند میلیارد نفر از اقتصاد جهانی حذف شده‌اند. این سیستم‌ها سرعت کار را کاهش می‌دهند. مثلاً چرا انتقال پول از یک کشور به کشور دیگر یک هفته طول می‌کشد؟

از نظر من بزرگ‌ترین مشکل این است که آن‌ها داده‌های ما را می‌گیرند. ما یک رده دارایی جدید در عصر دیجیتال ایجاد کرده‌ایم به نام داده‌های شخصی. واسطه‌ها آن را مصادره کرده و این ثروت را به دو بخش تقسیم می‌کنند. در دنیای امروز، ما نمی‌توانیم این داده‌ها را کنترل کرده و از آن‌ها برای برنامه‌ریزی زندگی خود استفاده کنیم. ما باید آن‌ها را مطابق با اهداف دیگران به ایشان واگذار کنیم. حریم خصوصی ما تضعیف شده است. آنچه ما نیاز داریم سیستمی است که در آن بتوانیم آن داده‌ها را در یک «جعبه سیاه دیجیتالی» مستقل جمع‌آوری و ذخیره کنیم و به اشخاص ثالث مجوز بدهیم یا حتی از داده‌های خود همانطور که صلاح می‌بینیم کسب درآمد کنیم.

بلاکچین نه فقط یک اینترنت اطلاعات، بلکه یک اینترنت ارزش و یک دفتر کل گسترده، جهانی و توزیع شده است که می‌تواند به هر چیز باارزشی- از پول گرفته تا طرح‌های مهندسی، هویت و رای‌های ما – اجازه مدیریت یا تراکنش را به صورت امن و خصوصی بدهد. بلاکچین اساس چنین سیستمی است و در واقع یک رسانه دیجیتال بومی برای ارزش است.

در سال ۲۰۰۸، شخص ناشناسی به نام ساتوشی ناکاموتو مقاله‌ای تاریخی نوشت که مشکل دوبار خرج کردن را حل کرد. آن شخص شکل جدیدی از پول نقد به نام بیت‌کوین را ایجاد کرد که از طریق آن افراد می‌توانستند به صورت بی‌واسطه تراکنش مالی انجام دهند. می‌توان درباره بیت‌کوین صحبت کرد، اما نکته مهم در اینجا بیت‌کوین نیست. نکته مهم، قابلیت‌های زیربنایی خود فنّاوری بلاکچین است.

با بلاکچین، برای اولین بار در تاریخ بشر، افراد و سازمان‌ها می‌توانند مستقیماً و بدون واسطه به یکدیگر اعتماد کنند. اعتماد با واسطه به دست نمی‌آید. با رمزنگاری، همکاری و برخی کدهای هوشمندانه به دست می‌آید. من و پسرم، الکس، این را «پروتکل اعتماد» می‌نامیم. این بسیار مهم است: اعتماد در اینجا وابسته به رسانه است.

اینترنت اطلاعات با وجود آنکه بسیار مهم و بزرگ است اما به نظر من، تغییرات ایجاد شده توسط اینترنت بلاکچین و اینترنت ارزش آن را تحت الشعاع قرار خواهد داد.

این مبحث حائز اهمیت است. چرا این موضوع را مطرح میکنید؟ چه عواملی باعث بزرگ شدن آن، فراتر از پول نقد دیجیتالی میشود؟

با بلاکچین، ما درباره پتانسیل تغییرات عمده در اقتصاد و مدل‌های اقتصادی صحبت می‌کنیم. اینترنت اساساً کسب‌وکار را تغییر نداد – بلکه فقط فرآیندهای موجود را در یک بسته‌بندی دیجیتالی قرار داد. مطمئناً، شما می‌توانید چیزهایی را به صورت آنلاین بفروشید و انواع مدل‌های تبلیغاتی هوشمندانه در جریان هستند، اما شرکت‌ها همچنان شبیه شرکت‌ها هستند و دولت‌ها همچنان شبیه دولت‌ها هستند. تغییر عمیقی در ساختار یا معماری بنیادی این مؤسسات ایجاد نشده است. تغییرات ناشی از بلاکچین، نه فقط در سطح اطلاعات بلکه در سطح اقتصادی بسیار عمیق خواهد بود.

لطفاً بیشتر توضیح دهید. وجود پروتکل اعتماد چگونه معماری بنیادی یک شرکت را تغییر خواهد داد؟

من آن را از نظر تئوری اقتصادی توضیح خواهم داد. من از سال ۱۹۹۴ درباره رونالد کوز ، اقتصاددان برنده جایزه نوبل صحبت کرده‌ام. او یک سؤال فریبنده اما ساده پرسید: چرا بنگاه‌ها  وجود دارند؟ اگر حق با آدام اسمیت باشد و بازار آزاد بهترین مکانیسم برای تخصیص کالاها، خدمات، مدیریت اطلاعات، مردم و پول باشد، چرا همه در هر مرحله از مسیر تولید، پیمانکار مستقلی نیستند؟ چرا بنگاه‌ها وجود دارند؟

پاسخ کوز در این خصوص، هزینه‌های تراکنش است. او هزینه‌های تراکنش را به طور کلی در چهار دسته تعریف کرد؛ اول هزینه جستجو؛ فرض کنید قصد ساختن کفش یا ماشین را دارید، مجبورید برای یافتن افراد، اطلاعات، پول و مواد مناسب به بازار آزاد بروید. این یک کابوس خواهد بود. بنگاه مشکل جستجو را به داخل مرزهای خود منتقل می‌کند، جایی که مکانیسم‌هایی برای کسب منابع و مدیریت آن وجود دارد.

دوم هزینه‌های هماهنگی؛ هزینه کار کردن همه این افراد و دارایی‌ها بدون یک نهاد هماهنگ کننده گران است. در داخل شرکت، ما فرآیندهای مدیریتی و سیستم‌های جبران خسارت و سایر دستگاه‌ها را برای کاهش هزینه‌های هماهنگی داریم.

سوم هزینه پیمانکاری؛ تصور کنید اگر هر فعالیت کوچکی در اقتصاد به صورت یک قرارداد باشد و یک پزشک هر بار که عمل جراحی انجام می‌دهد، نیاز به انعقاد ۸۰ قرارداد داشته باشد – قرارداد تجهیزات، دارو، افراد، امکانات و دستگاه‌ها و غیره. وقتی آن قرارداد را در داخل مرزهای شرکت قرار بدهیم، می‌توانیم به تفاهمات قراردادی که بسیاری از تراکنش‌ها را پوشش می‌دهد تکیه کنیم.

چهارم هزینه ایجاد اعتماد؛ واسطه‌های اعتمادساز، کسر قابل توجهی از هر تراکنش را به خود اختصاص می دهند و به کل زمان پردازش آن تراکنش می‌افزایند.

اینترنت اطلاعات تا حدودی شروع به کاهش هزینه‌های تراکنش کرد. ما همچنین بیشتر شاهد کسب‌وکارهای شبکه‌ای شدیم – سیسکو یکی از اولین‌ها بود – که مبتنی بر شبکه‌ای از شرکا شکل گرفت؛ اما این شرکت همچنان یک نهاد سازمان دهنده حاکم است. بلاکچین این پتانسیل را دارد که این هزینه‌های تراکنش را از بین ببرد. برای مثال، می‌تواند هزینه‌های یافتن پول برای تأمین مالی را تا حد زیادی کاهش دهد. شما قبلاً مجبور بودید به بانک‌ها و سرمایه گذاران خطرپذیر بروید و IPO (عرضه اولیه سهام) انجام دهید. اکنون می‌توانید یک ICO (عرضه اولیه کوین) را بدون بانک و سایر واسطه‌های مالی انجام دهید. ICO ها از ۱۶۵ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶ به ۶ میلیارد دلار در سال گذشته رسیده است و امسال نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار خواهد بود.

جالب است!

و نه بانکی برای سرمایه‌گذاری وجود دارد؛ نه بازار سهام و نه سهام.

اینکه هزینههای مبادله به‌شدت کاهش یابد، چه تاثیری بر شرکتها خواهد داشت؟

روشی که ما قابلیت‌ها را در جامعه هماهنگ می‌کنیم تغییر خواهد کرد. آینده ما آینده‌ای توزیع شده‌تر است. من فکر می‌کنم که این موضوع اجتناب ناپذیر است. یک جامعه توزیع شده‌تر، واقعاً تغییر عمیقی ایجاد خواهد کرد و اگر آن را درست انجام دهیم، می‌تواند تغییر بسیار مثبتی باشد.

 

آیا این به این دلیل است که با کاهش چشمگیر هزینهها، افرادی که احتمالا قبلا از ساختارهای موجود محروم بودهاند حال آزاد شدهاند تا خلاق باشند و مشارکت کنند؟

دقیقاً درست است؛ اما قدرت  بازار بر بسیاری از چیزهایی که توسط شرکت‌های سنتی محافظت شده‌اند نیز تأثیر می‌گذارد. شما نه تنها عملیات کارآمدتری خواهید داشت، بلکه افرادتان نیز توانمندتر خواهند شد. پیامدهای اجتماعی بسیار گسترده است.

چیزی مانند تملیک۱ زمین  را در نظر بگیرید. هفتاد درصد از تملیک‌های زمین در جهان قابل اجرا نیستند. ممکن است تملیک یک زمین در یک کامپیوتر متمرکز در هندوراس ذخیره شود، اما زمانی که یک دیکتاتور به قدرت می‌رسد، ممکن است بگوید: «شما یک تکه کاغذ دارید که می‌گوید مالک زمین خود هستید، اما کامپیوتر مرکزی می‌گوید دوست من مالک زمین شماست.» و این ماجرا واقعاً اتفاق افتاده است. اگر تملیک زمین را روی یک بلاکچین قرار دهید، نمی‌توان اعتبار آن را به چالش کشید، چرا که عمومی است و بنابراین همه می‌توانند آن را ببینند – همه از جمله روزنامه‌نگاران، وکلای دادگستری، مؤسسات بین‌المللی و دولت‌ها.

و شرکتهای واسطه حذف میشوند…

بله این اتفاق می‌افتد، اما این تنها پیامد نیست. عدم واسطه گری یک عامل بزرگ است؛ اما فرصت‌هایی نیز برای واسطه گری مجدد وجود دارد. این اصطلاحی است که در سال ۱۹۹۴ و هنگام نوشتن کتاب «اقتصاد دیجیتال»  ابداع کردم. سپس گفتم، اگر واسطه هستید، وقت آن است که به فکر باشید. اشاره کردم که کتابفروشی ها واسطه بین ناشران و خوانندگان هستند، من این فرضیه را مطرح کردم که چیز جدیدی که حتی بزرگ‌تر از کتابفروشی ها است به عنوان واسطه ایجاد خواهد شد و البته این اتفاق افتاد. این واسطه آمازون بود.

آیا ممکن است شرکتها با روی آوردن به تحقیق و توسعه، هویت خود را حفظ کنند اما فرآیند توسعه محصول بسیار بیشتر توزیع شود؟ نه فقط از طریق نوآوری باز که Chesbrough  به آن پرداخته، بلکه پویاتر، موقتیتر،مشارکتیتر. آیا میتواند چیزی برای توسعه محصول جدید ایجاد شود که شبیه شیوه ساخت فیلمهای امروزی در هالیوود باشد؟

این بحث در ویکی‌نومیکس مطرح شده است، اما اینترنت اطلاعات فقط می‌توانست ما را تا این حد پیش ببرد. یک زنجیره تأمین را در نظر بگیرید. شما شرکای زیادی دارید، اما زنجیره‌های تأمین چیزهای بسیار ابتدایی هستند و این به دلیل محدودیت در جریان اطلاعات نیست. به این دلیل است که یک زنجیره تأمین باید جریان دارایی‌ها را مدیریت کند . چیزهایی که ارزش دارند، مانند پول و فرم‌های مالیاتی، بارنامه‌ها و اسناد امانی و انواع چیزهای دیگر.

وقتی همه اینها به دفتر کل توزیع شده منتقل می‌شود چه اتفاقی می‌افتد؟ شما چیزی را خواهید داشت که ما به عنوان یک وضعیت  شبکه اشتراکی از آن یاد می‌کنیم. Tom Serres and Bettina Warburg  مدیران تحقیقاتی در مؤسسه بلاکچین، در تلاش هستند تا این موضوع را عمیق‌تر درک کنند. با نگاهی بی‌درنگ به شبکه از طریق بلاکچین، همه می‌توانند یک چیز را ببینند. یک نسخه از حقیقت وجود خواهد داشت که متابولیسم تجارت را سرعت می‌بخشد. تعداد وکلا و واسطه‌ها کاهش می‌یابد. نرخ خطا کاهش می‌یابد.

این یک صنعت ۵۰ تریلیون دلاری است. امروزه به معنای عصر صنعتی تعداد کمی از شرکت‌های یکپارچه عمودی  وجود دارد. به عنوان مثال، شرکت‌های رایانه ای دیگر رایانه نمی‌سازند. اپل دستگاه نمی‌سازد؛ Foxconn  این کار را می‌کند و این یک برون‌سپاری بزرگ است. یکی از بزرگ‌ترین نقش‌های آن‌ها سازماندهی همه تأمین کنندگان است. با بلاکچین، فرصت‌های بزرگتری برای توزیع ساخت و توزیع اشیا و تولید آن‌ها به صورت تقریباً در لحظه وجود خواهد داشت.

آیا به این دلیل است که تعویض یک فروشنده آسانتر است؟ برای یک فروشنده کوچکتر واجد شرایط بودن و اتصال آن آسانتر است؟

این‌ها ویژگی‌های کوچکی هستند، اما اصلی‌ترین چیزی که بلاکچین به ارمغان می‌آورد شفافیت بیشتر است، بنابراین ارزش واقعی آشکار می‌شود. ارزش آفرینی مشهود، بازتر و شفاف‌تر است. حقیقت، این روزها به نوعی موضوع حساسی است. حقیقت چیست؟ با بلاکچین، شما یک نسخه واحد از حقیقت دارید. امروزه شما گاهی اوقات صفحات گسترده متعارض را در زنجیره تأمین دارید که در آن پنج مدیر ظاهر می‌شوند که هر کدام داده‌های متفاوتی دارند. اگر ما یک نسخه واحد از حقیقت داشته باشیم، بهبود واقعی در این عملیات ایجاد خواهد شد.

در انقلاب بلاکچین، شما در مورد اینترنت ارزش صحبت میکنید و داراییهای فیزیکی را در این حوزه قرار میدهید . برای مثال، درباره ویولن استرادیواریوس صحبت کردید. ارتباط بین بلاکچین و داراییهای فیزیکی چیست؟

هرگز تراشه‌ای در استرادیواریوس تعبیه نخواهد شد؛ اما شما می‌توانید کارهای زیادی را با استرادیواریوس در زنجیره بلوکی انجام دهید. می‌توانید آن را بخرید و سپس یک ICO انجام دهید تا همه بتوانند تکه‌ای از ویولن را داشته باشند. شما می‌توانید آن را در یک مکان امن ذخیره کنید یا مطمئن شوید که به درستی بیمه شده باشد یا به استاد کنسرت در سمفونی تورنتو داده شود یا هر چیز دیگری. با افزایش ارزش دارایی، سرمایه گذاران توکن‌هایی را در اختیار خواهند داشت که نشان دهنده سهمی در منافع استرادیواریوس است.

آیا انتشار ICO بسیار آسان است؟ برخلاف تلاش برای ایجاد یک شرکت برای دارایی ها؟

بله. یک شرکت نمی‌تواند برای یک چیز فیزیکی IPO انجام دهد.

بلاکچین چگونه میتواند بر نوآوری در یک فضای خاص محصول تأثیر  بگذارد؟

وقتی چیزها بیشتر توزیع شده و غیرمتمرکز می‌شوند، فرصت‌های بیشتری برای نوآوری به وجود می‌آید. این هم خوب است هم بد. در اقتصاد امروزی، شرکت‌های کوچک و نوآور در معرض بلعیده شدن توسط شرکت‌های بزرگ دیجیتال قرار دارند. باید پذیرفت عصر دیجیتال آنطور که بسیاری از ما امیدوار بوده‌ایم نیست. عنوان فرعی کتاب اقتصاد دیجیتال «وعده و خطر در عصر هوشمندی شبکه‌ای» است. وقتی از من خواسته شد تا ویراست بیستمین نسخه انتشار سالانه کتاب  را  بنویسم، مجبور شدم دوباره آن را بخوانم و بازخوانی آن همراه با احساس خفت بود.

کتاب در کل بسیار خوش‌بینانه بود اما بخشی از آن جوانب تاریک را بیان می‌کند. در این بخش به مجموعه چیزهایی که ممکن است به مسیر اشتباه کشیده شود، اشاره شده است. برای مثال، داده‌های ما می‌تواند توسط تعداد کمی از شرکت‌ها ضبط شود. ما می‌توانیم دوشاخه فزاینده از ثروت داشته باشیم و با رشد اقتصاد طبقه متوسط ممکن است کوچک و کوچک‌تر شود.

فکر می‌کردم شاید داده‌هایی که ایجاد می‌کنیم توسط دیگران ضبط شود و حریم خصوصی ما به طور غیرقابل برگشتی از بین برود. خب، نمی‌دانم به‌طور برگشت‌ناپذیر تخریب شده است یا نه، اما مطمئناً در حال نابودی است.

در ادامه بیان کرده‌ام که ویرانی خلاق شومپیتر۳  ممکن است صدق نکند.

شاید فناوری آنقدر قوی و سریع به‌وجود بیاید که بدون ابجاد مشاغل جدید کل صنایع را از میان ببرد. خب الان اشتغال کامل داریم هرچند که رونق رو به کاهشی داریم.

به زودی، فکر نمی‌کنم داشتن یک شغل فرضی برای داشتن یک زندگی مرفه موجود باشد. در مورد آن فکر کنید – در ۴۸ ایالت از ۵۰ ایالت، شغل شماره یک مردان راننده کامیون و برای زنان صندوقدار است. بیشتر این مشاغل در یک دهه از بین خواهد رفت.

و این موضوع فقط شامل کار یقه آبی۴  نیست: کامپیوترها می‌توانند بیماری را بهتر از پزشکان تشخیص دهند و داروها را بهتر از داروسازان توزیع کنند و بهتر از رادیولوژیست‌ها اشعه ایکس را تجزیه و تحلیل کنند. ترکیب هوش مصنوعی و بلاکچین، دو فنّاوری مخرب دوره بعدی، منجر به بیکاری ساختاری خواهد شد و ما به یک قرارداد اجتماعی جدید نیاز خواهیم داشت.

من گفته‌ام که فکر می‌کنم فنّاوری ما را دور هم جمع می‌کند، زیرا همه ما به اطلاعات یکسانی دسترسی خواهیم داشت؛ اما برعکس آن نیز ممکن است اتفاق بیفتد. ما ممکن است مطابق با دیدگاه خودمان از این اطلاعات استفاده کنیم و به سمت دیدگاه های رادیکال و افراطی متمایل شویم. من فکر نمی‌کنم هدف از اطلاعات، اطلاع رسانی به تعداد کثیری از افراد باشد. این است که به آنها نسبت به تصورات قبلی شان آرامش دهیم؛ این موضوع  منجر به تکه تکه شدن کامل گفتمان  عمومی می‌شود.

من با شما موافقم. ممکن است این یک نتیجه طبیعی از میزان تغییری باشد که افراد تجربه میکنند. وقتی این همه عدم اطمینان وجود دارد، مردم در آنچه فکر میکنند میدانند به دنبال آرامش هستند. آنها میخواهند باور کنند که میدانند دنیا به کجا میرود و میخواهند این اطمینان را داشته باشند که در غبار رها نشدهاند.

همه این چیزها زمینه مساعدی برای پوپولیسم یا بدتر از آن است. از دست دادن شغل در ایالات متحده به دلیل مکزیکی‌ها یا کانادایی‌ها یا برون سپاری نیست بلکه به خاطر تکنولوژی است. نود و یک درصد از دست دادن شغل به تغییرات فنّاوری نسبت داده شده است؛ اما برای یک پوپولیست آسان است که دیگران را به خاطر این مشکلات مقصر بداند و به دنبال درونگرایی، ایجاد یک اقتصاد محافظه کارانه و بسته و تبلیغات ناسیونالیسم باشد. ما قبلاً این داستان را دیده بودیم.

مایلم کمی تمرکز صحبت را تغییر دهم و در مورد شبکههای راه حل جهانی صحبت کنم. از نظر من، شبکه راه حلهای جهانی یک گروه خودسازمانده هدفمند است. در یکی از کتابهایتان شما از درمانگاهی در بخش نهم نیواورلئان در شرایط پس از طوفان مثال زدید. لطفاً درباره این شبکههای راهحل جهانی در ارتباط با یک مدل تحقیق و توسعه صحبت کنید.

در مؤسسه تحقیقاتی بلاکچین، ما در حال انجام برنامه‌های تحقیقاتی مشترک هستیم و ۸۰ پروژه در دست اجرا داریم. برنامه یکی مانده به آخر ما برنامه شبکه راه حل جهانی بود و به شبکه‌های توزیع شده جدید می‌پرداخت. این شبکه‌ها سعی دارند تا مسائل حاکمیتی را حل و فصل کنند که توسط دولت‌های ملی‌  یا شرکت‌های واحد کنترل نمی‌شود و به ویژه در شرایط محیط اجتماعی و سیاسی کنونی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. این شبکه‌ها نه فقط ما را قادر می‌سازند مشکلات را حل کنیم، بلکه این امکان را فراهم می‌کند تا بتوانیم  به روش‌های کاملاً جدیدی حاکمیت بر منابع را  اعمال کنیم. این شبکه‌ها با مشارکت سازمان های غیردولتی، دانشگاهیان، دولت‌ها، شرکت‌ها و ذی‌نفعان در همه سطوح شکل می‌گیرد و درنتیجه چون ذی نفعان متعددی حضور دارند برای انجام کارها می‌توانند به راه‌هایی که قبلاً تصور نمی‌شد دسترسی داشته باشند.

تحقیقات ما نشان می‌دهد که ۱۰ نوع از این شبکه‌ها وجود دارد. ما با بررسی شبکه مهمی که بر اینترنت اطلاعات حاکم است شروع کردیم. این مجموعه از حدود هفت نوع مختلف شبکه تشکیل شده است: گروه‌های استاندارد مانند IETF و W3C؛ گروه‌های خط مشی مانند Internet Governance Forum ؛ گروه‌های حمایتی مانند بنیاد مرز الکترونیکی ؛ شبکه‌های عملیاتی که فقط کارها را انجام می‌دهند – برای مثال ICANN که نام‌های دامنه را مدیریت می‌کند. شبکه‌های عملیاتی حمایتی نیستند. آن‌ها در حال ایجاد خط مشی نیستند. آن‌ها فقط کارها را انجام می‌دهند. همه این سازمان‌ها گرد هم می‌آیند و یک شبکه حاکمیتی ایجاد می‌کنند؛ و اگر از کسی در هر یک از این سازمان‌ها بپرسید که چه کاری انجام می‌دهند، در مورد مأموریت خود صحبت خواهند کرد. به عنوان مثال، ICANN خواهد گفت: «ما در حال ایجاد نام دامنه هستیم.» اما اگر واقعاً آن‌ها را تحت فشار قرار دهید، می‌گویند «ما بخشی از مجموعه شبکه‌های جهانی هستیم که سعی در اجرای اینترنت و حاکمیت بر اینترنت دارند»

همچنین شبکه‌های جدید و بسیار پیچیده وجود دارد که ما به آن‌ها مؤسسات شبکه‌ای  می‌گوییم. مجمع جهانی اقتصاد  نمونه‌ای از چنین شبکه‌ای است که در حاکمیت اینترنت نیز نقش دارد.

چیز دیگری که در خصوص بلاکچین مرا به فکر وا می‌داشت این بود که چه چیز دیگری را می‌توان با شبکه‌ها تحت حاکمیت قرار داد. به ارزهای دیجیتال فکر کردم. یک روز، وقتی من و پسرم با هم به اسکی رفته بودیم، شروع کردیم به مقایسه یادداشت‌ها. پسرم یک بانکدار سرمایه‌گذاری است و همه این معاملات بیت‌کوین را  رصد می کرد. ما تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم  و  او مقاله بسیار مهمی نوشت در مورد اینکه چگونه ممکن است بتوانیم بیت کوین را به روش بهتری تحت حاکمیت قرار دهیم. این منجر به تصمیم ما برای همکاری در کتاب «انقلاب بلاکچین» شد.

با توجه به تحقیق و توسعه شرکت‌ها، بیشتر نوآوری‌هایی که محصولات و خدمات ایجاد می‌کنند نتیجه بخش خصوصی است. مدل شبکه راه حل‌های جهانی به طور مستقیم اعمال نمی‌شود؛ اما تدریجاً هیچ کسب‌وکاری نمی‌تواند در دنیایی که در حال شکست است موفق شود و کسب‌وکارها برای دستیابی به اهدافشان به‌طور اجتناب‌ناپذیری به شبکه‌های گسترده‌تر و به سمت ساختارهای همکاری کشیده می‌شوند.

آیا نرمافزارهای متنباز، مانند لینوکس، نمونهای از چیزی است که شما آن را شبکه راهحلهای جهانی مینامید؟

از همان اصول استفاده می‌کند و می‌تواند ذی نفعان متعددی داشته باشد. در یک جامعه منبع باز، افراد، شرکت‌ها، دانشگاهیان حضور دارند. ممکن است سازمان‌های غیردولتی که به این موضوع اهمیت می‌دهند نیز وجود داشته باشند. تا جایی که بتوان یک شبکه منبع باز را به عنوان یک شبکه راه حل جهانی در نظر گرفت، آن‌ها در دسته شبکه‌های عملیاتی و تحویل قرار می‌گیرند. این‌ها شبکه‌هایی هستند که فقط سعی می‌کنند چیزی ایجاد کنند یا کاری انجام دهند.

ماجرای درمانگاه اضطراری نیواورلئان چطور؟ ظاهرا بسیار موردی بود اما همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد. شما چنین چیزی را چگونه دسته بندی میکنید؟

این یک داستان باورنکردنی در مورد یک دانشجو به نام جو است که از نیواورلئان آمده است. بعد از طوفان کاترینا، او به نیواورلئان رفت تا ببیند آیا می‌توانند کمک کند یا خیر. کاترینا بخش نهم را ویران کرده بود؛ بنابراین جو یک مرکز مراقبت ایجاد کرد. او گفت: «اگر اینترنت داشته باشید، می‌توانید هر کاری انجام دهید.» درمانگاه همچنان فعال است. ظرفیت سالانه رسیدگی به ۹۰۰۰ بیمار را دارد. این نمونه‌ای از همکاری است، اما بیشتر داستان رهبری خارق العاده یک مبتکر جوان است.

موضوع بعدی که میخواستم درباره آن صحبت کنم، بومیان دیجیتال است. شما احتمالاً بیش از هر کس دیگری این گروه را مطالعه کردهاید و در مورد معنای رشد فردی که از سنین پایین با فنّاوری دیجیتال زندگی میکند کتاب نوشتهاید؟

وقتی اولین کتابم را در مورد این موضوع نوشتم که موضوعیت آن در مورد هزاره‌ها بود، از اصطلاح هزاره استفاده نکردم زیرا متوجه شدم که سال ۲۰۰۰ می‌آید و می‌رود و این ویژگی تعیین کننده نسل نیست… من به آن‌ها لقب «نسل نت»  دادم. این اصطلاح هرگز رایج نشد.

وقتی متوجه شدم که فرزندانم چگونه می‌توانند بدون زحمت از انواع فنّاوری‌های پیچیده استفاده کنند، شروع به مطالعه کودکان کردم. این در اوایل دهه ۱۹۹۰ بود. ابتدا فکر کردم: «فرزندان من نابغه هستند!» سپس متوجه شدم که دوستان آن‌ها نیز مانند آن‌ها با فنّاوری راحتند. من در سال ۱۹۹۸ کار با ۳۰۰ کودک را شروع کردم و کتاب Growing Up Digital  را نوشتم. ایده‌های بزرگی در این کتاب وجود دارد. به عنوان مثال، این اولین بار در تاریخ بشر است که در طی آن جوانان در مورد چیزی واقعاً مهم مرجع هستند. من در ۱۱ سالگی در قطارهای مدل متخصص بودم، اما این یک سرگرمی بود. جوانان امروزی یک متخصص در انقلاب دیجیتال هستند و این در حال تغییر دادن هر نهادی در کره زمین است. ما امروز شکاف نسلی نداریم، زیرا بچه‌ها و والدین به خوبی با هم کنار می‌آیند. ما یک نسل در حال سبقت داریم که در آن بچه‌ها در مسیر دیجیتال در حال سبقت از والدینشان هستند.

نسل نت انعکاس بیبی بوم  است. بیبی بوم بین سال‌های ۱۹۴۷ تا ۱۹۶۵ اتفاق افتاد، سپس نرخ زاد و ولد به مدت ۱۲ سال کاهش یافت. در حوالی سال ۱۹۷۸، نرخ زادو ولد افزایش یافت و در طی ۲۰ سال بعد، نسل بزرگی تولید کردند که این نسل ژن Y و یا هزاره‌ها نامیده  می‌شوند. من آن‌ها را نسل نت می‌نامم.

اکنون ما نسل جدیدی داریم که انواع نام‌ها را دارد –ژن V، موبایل‌ها  – و به معنای واقعی کلمه از بدو تولد درگیر بیت  هستند. این لزوماً چیز خوبی نیست، اما ما فقط یک iPad را در کالسکه کودک می‌اندازیم تا کودک ساکت بماند. شخصاً فکر نمی‌کنم یک کودک یک ساله نیازی به توسعه مهارت‌های تعاملی خود با صفحه نمایش داشته باشد. آن‌ها باید با سگ بازی کنند و توپ را به اطراف پرتاب کنند و والدینشان آن‌ها را در آغوش بگیرند و ببوسند.

این جوانان چه تفاوتی با هزاره‌ها خواهند داشت؟ آن‌ها از هر لحاظ ۱۰۰ برابر بهتر هستند. نسل نت چندین هنجار دارد مثلاً می‌خواهند چیزها را سفارشی سازی کنند. من هرگز نتوانستم عضویت باشگاه میکی ماوس خود را سفارشی سازی کنم، اما این بچه‌ها می‌توانند دنیای خود را تغییر دهند. وقتی بچه بودم، سه انتخاب رسانه ای داشتم. امروز، بچه‌ها میلیون‌ها انتخاب دارند. آن‌ها نسلی هستند که خواهان آزادی و انتخاب هستند، درست همانطور که خواهان اکسیژن هستند!

آن‌ها همچنین نسلی مبتکر هستند. زمانی که من کودک بودم، سرعت نوآوری بسیار پایین بود. ما هر سال در تابستان به نمایشگاه ملی کانادا  می‌رفتیم تا نوآوری‌های آن سال را ببینیم. در نمایشگاه لوازم الکترونیکی مصرفی  امسال، ۲۲۰۰۰ محصول جدید و تقریبا ۱۵۰۰ دسته بندی از محصولات وجود داشت.

این نسل نسلی است که سرعت را دوست دارد. این یک خواسته لحظه ای نیست، بلکه آن‌ها انتظارات به‌حق  دارند که کارها نباید آنقدر طول بکشد.

آن‌ها همچنین نسلی هستند که دوست دارند خوش بگذرانند و با ورود به محیط کار، فرهنگ خود را وارد آن محیط می‌کنند که واقعاً فرهنگ جدید کار است.

ما باید به آن‌ها گوش دهیم. آن‌ها ممکن است عجیب به نظر برسند، اما چیزهای زیادی وجود دارد که می‌توانیم در محل کار با توجه کردن به جوانان یاد بگیریم.

برخی از چیزهایی که فکر میکنید مردم باید به آنها گوش دهند چیست؟

من فکر می‌کنم همه چیزهایی که در مورد منابع انسانی و مدیریت می دانیم احتمالاً اشتباه است. ما امروز در شرکت‌ها چه کار می‌کنیم؟ ما کارمندان را جذب، آموزش، جبران، نظارت، حفظ و ارزیابی می‌کنیم. من فکر می‌کنم شما نباید هیچ یک از این کارها را انجام دهید.

اصلاً نباید مجبور به استخدام شوید. شما باید کار با جوانان را از سنین پایین شروع کنید: به آن‌ها دوره‌های کارآموزی، پروژه‌ها، کار در مدارس بدهید. سپس، زمانی که آن‌ها آماده کار شوند، پیوستن آن‌ها به شرکت تنها یک تصمیم مرزی خواهد بود. شما یک شخص جدید را استخدام نمی‌کنید؛ شما فردی را که از قبل می‌شناسید استخدام می‌کنید. شما هم نباید افراد را به آموزش بفرستید. در عوض، محیط‌های یادگیری کار را ایجاد کنید که در آن کار و یادگیری فعالیت یکسانی باشند. جبران مهم است، اما نسل جدید بیشتر به یادگیری در کار خود اهمیت می‌دهند و می‌خواهند کار جذاب باشد. جوانان انتظار دارند بازخورد عملکردشان را روزانه دریافت کنند، نه سالانه.

حفظ استعداد؟ من فکر نمی‌کنم شما افراد را به معنای عام حفظ کنید. شما آن‌ها را درگیر می‌کنید. ما به تازگی به اولین کارمندمان در مؤسسه تحقیقات بلاک‌چین اجازه دادیم تا سازمان را ترک کند تا بتواند پروژه خودش را دنبال کند. ما او را حفظ می‌کنیم – او هنوز بخشی از شبکه ما است. او در حال حاضر خارج از مرزها است. همانطور که گفتم، اگر از دریچه این نسل به آن نگاه کنید، هر چیزی که امروز از مدیریت می دانیم اشتباه است.

چیزهایی که هزارهها میخواهند همان چیزهایی است که مردم در جنبش کیفیت کار-زندگی  در دهه ۶۰ میخواستند شامل خودمختاری، همکاری و مشارکت…

من به افراد در مؤسسه تحقیقات بلاک‌چین می گویم که شما باید تعادل خوبی بین کار و زندگی داشته باشید. در اینجا، ما می‌خواهیم کار، زندگی باشد. ما می‌خواهیم کار سرگرم‌کننده باشد و اگر می‌خواهید کارهایی را از خانه انجام دهید و متصل باشید، عالی است. اگر بخواهید متصل نباشید، آن هم عالی است.

این منطقی است. شما همچنین اشاره کردید  که بزرگ شدن با این فنّاوریها طرز تفکر جوانان را تغییر میدهد. آنها چندوظیفهای هستند، آنها درگیر یادگیری به موقع هستند، آنها همکاری بیشتری دارند. میتوانید در مورد آن صبحت کنید؟ اینکه مردم اغلب اوقات آنلاین هستند باعث میشود تا چه چیزی به دست بیاورند و چه چیزی را از دست بدهند؟

 

این یکی از آن داستان‌های پیچیده، اخبار خوب/ اخبار بد است. فکر می‌کنم مغز جوان ها با مغز من فرق دارد. به عنوان مثال، هر دو بچه من در حال گوش دادن به موسیقی کار می‌کنند و من نمی‌توانم این کار را انجام دهم. مغز من اینطوری کار نمی‌کند. من اینطور بزرگ شده ام که در یک زمان فقط یک کار را انجام دهم. طرز تفکر و دیدگاه آنها متفاوت است. به عنوان یک مدیر یا CEO، ممکن است فکر کنید که آن‌ها واقعاً کار نمی‌کنند یا در وسط روز در شبکه‌های اجتماعی پرسه می زنند یا چیزی مشابه؛ اما مطالعاتی که ما انجام داده‌ایم نشان داده‌اند که آن‌ها کار می‌کنند، آن‌ها در چیزی عمیق‌تر و عمیق‌تر می‌شوند و سپس استراحت می‌کنند و مطالب ورزشی یا چیز دیگری را مرور می‌کنند. با گفتن این موضوع، برای هر کسی بدیهی است که باید زمانی برای تأمل پیدا کنیم. من در INSEAD سخنرانی کردم.

من در آنجا استادیار هستم. به آن‌ها گفتم که باید زمانی برای فکر کردن تخصیص دهید. شما نباید فقط اطلاعات را مرور کنید. این کافی نیست. ۲۰ سال پیش، یک جوان در یک میزگرد به من گفت: «من روزنامه نمی‌خوانم. اگر خبر مهم باشد مرا پیدا خواهد کرد.» وقتی او این را گفت، فکر کردم، «جالب است.» اما فکر نمی‌کنم دیگر جالب باشد. شما باید اخبار را پیدا کنید؛ و شما نباید فقط مطالب را مرور کنید یا به توییتر نگاه کنید. شما باید مقالات را از ابتدا تا انتها بخوانید. می‌توانیم وانمود کنیم که بریده‌برداری و نمونه‌برداری از مطالب باعث می شود تا  عمیق و آگاه باشیم و نوآوری داشته باشیم؛ اما نوآوری مستلزم دانش عمیق است و دانش، بنا به تعریف، تخصصی است، حداقل به گفته پیتر دراکر که در مورد این چیزها خردمند است؛ اما نوآوری از همکاری عمیق نیز ناشی می‌شود و فنّاوری دیجیتال به آن کمک زیادی می‌کند.

با شما موافقم. چه توصیهای برای کسانی که در شرکتهای Fortune 2000 پیشرو در تحقیق و توسعه یا نوآوری هستند دارید؟ چگونه باید با فنّاوریهایی مانند بلاکچین همراه شوند و آنها را در زمینه فعالیت خود به کار ببرند؟

چند تکنیک ساده وجود دارد. Google Alerts یکی از آن‌هاست. من یک Google Alert بلاک‌چین دارم و هر روز ده‌ها مقاله می‌خوانم که ذهنم را در مورد چیزهایی که اصلاً فکرش را نمی‌کردم در این صنعت اتفاق می افتد آماده کنم.

اما راه‌های عمیق‌تری برای دستیابی به نوآوری و دانش وجود دارد. چیزهایی مانند Inno360 (من یک سرمایه گذار در آن شرکت هستم) و موارد دیگر مانند آن. من در ویکی نومیکس نوشتم که اینها شرکت‌های خوبی هستند که مدل‌های شبکه‌ای نوآوری را امکان پذیر می‌کنند.

اگر می‌خواهید بلاک‌چین یا فنّاوری‌های مشابه را درک کنید، استفاده شخصی پیش شرط هر نوع درک است. شما باید یک کیف پول بیت کوین دانلود کنید و بروید چیزی بخرید. این تجربه باعث می‌شود تا در پنج دقیقه در مورد رمزنگاری کلید عمومی بیشتر از زمانی که من تمام روز با شما در این مورد صحبت کنم بیاموزید.

کمی کنجکاوی نشان دهید. اگر این واقعاً دومین دوره اینترنت است، از دوره اول بزرگتر است. شاید بخواهید آن را از نزدیک بررسی کنید.

انواع راه‌ها برای آگاه شدن وجود دارد. یک جامعه تمرینی پیرامون بلاک‌چین یا برای موضوعات وابسته ایجاد کنید. این یک ایده بسیار قدیمی است، اما ایده‌ای است که زمان آن فرا رسیده است، زیرا ما اکنون ابزارهایی برای انجام آن را داریم.

مطمئن شوید که یک محیط فنی مشترک داشته باشید. ایمیل نمی‌تواند کار را انجام دهد. شما باید ابزارهای همکاری ساختارمندتری داشته باشید.

رهبران سازمانها چطور؟ چگونه میتوانند نوآور و پیشرو باقی بمانند؟

در مؤسسه بلاکچین، ما در حال شروع و بررسی پروژه‌هایی در مورد تأثیر بلاکچین بر هفت عملکرد مجموعه C هستیم. برای مدیر مالی، انجام حسابداری سه‌گانه که توسط بلاک‌چین معرفی شده است چگونه خواهد بود؟ این بزرگ‌ترین تغییر در حسابداری در چهار قرن اخیر است. وقتی زنجیره‌های تأمین به سمت این فناوری  حرکت می‌کنند، بلاکچین برای مدیر عملیات چه معنایی دارد؟ برای مدیر ارشد فنّاوری اطلاعات، چگونه خواهد بود؟ اینترنت بر تکامل معماری فنّاوری اطلاعات تأثیر گذاشته است. این نوآوری آن را متحول خواهد کرد. آیا از آن خبر دارید؟ آیا آن را بررسی می‌کنید؟ بلاک‌چین و منابع انسانی – وقتی استعداد خارج از مرزهای شما باشد، چه معنایی دارد؟ که به طور فزاینده‌ای چنین خواهد شد.

تغییرات بزرگی در نحوه مدیریت و ساختار شرکت‌ها در حال رخ دادن است. خود را با آنچه اتفاق می‌افتد درگیر کنید و یاد بگیرید. چیزهایی را امتحان کنید. آزمایش کنید. به  منابع خارجی استفاده کنید نگذارید این موج جدید از کنار شما بگذرد.

۱.Wikinomics

  1. Macrowikinomics

از ترکیب دو کلمه  macro و wikinomics ایجادشده است و به صورت «ویکی نومیکس کلان» ترجمه‌شده است – مترجم.

  1. سیستمی مانند نسق زراعی در زمان اصلاحات ارضی که بر اساس آن زمین به رعیت صاحب نسق تعلق می‌گرفت
  2. جوزف شومپیتر یک اقتصاددان اتریشی-آمریکایی بود (۱۹۵۰-۱۸۸۳) که به دلیل نظریه‌هایش درباره توسعه سرمایه‌داری، چرخه‌های تجاری و دیدگاه‌هایش در مورد اهمیت کارآفرینان و نوآوری شهرت یافت. شومپیتر یکی از تأثیرگذارترین اقتصاددانان اوایل قرن بیستم بود و اصطلاح «ویرانی خلاق» را که توسط ورنر سومبارت ابداع شد، رایج کرد. – مترجم
  3. کارگر یقه‌آبی در بسیاری کشورها کارگری است که به انجام کارهای دست‌ورزی مشغول است. کارهای یقه‌آبی اغلب ساختن یا تعمیر چیزی به صورت فیزیکی است. در مقابل، کارگر یقه‌سفید معمولاً در محیط اداری مشغول به کار است و بیشتر پشت یک کامپیوتر یا میز نشسته است. نوع سوم کار به کارگران خدماتی (یقه صورتی) مربوط است که کارشان در ارتباط با مشتری، سرگرمی، فروشندگی و دیگر کارهای خدماتی است. – مترجم